بهینه کاوی بنچ مارکینگ
در شرایط رقابتی امروز، کیفیت و بهره وری دو عامل مهم و اساسی در بقای مؤسسات و تولیدکنندگان می باشد و بهبود مستمر ابزاری مطمئن جهت تداوم حضور در این بازار می باشد. یکی از روش هایی که موجب پیشرفت سازمان ها در این عرصه رقابتی می گردد، الگوبرداری از بهترین هاست. فرآیند الگوبرداری با شناخت سازمان یا سازمان هایی که در نوع خود بهترین هستند، تکنیک هایی را معرفی می کند که بدان وسیله بتوان شکاف موجود بین سازمان خودی تا سازمان پیشرو را به حداقل رساند. این ابزار امروزه بهینه کاوی نامیده می شود.
بهینه کاوی (Benchmarking) از دو کلمه انگلیسی Bench (نیمکت) و Mark (علامت گذاری) تشکیل شده است و یکی از ده ابزار مدیریت کیفیت جامع (TQM) جهت ارتقاء عملکرد سازمان می باشد. در مورد منشاء این کلمه نظریه های مختلفی وجود دارد که سه دسته از آنها در ذیل آمده است:
1. یکی از نظریه ها مدعی است که این کلمه از نقشه برداری جغرافیایی نشأت گرفته است، به طوری که یک بهینه کاوی، نقطه مرجع پستی و بلندی در زمین است و موقعیت سایر نقاط با مراجعه و مقایسه با این نقطه به دست می آید.
2. نظریه دیگری می گوید که این کلمه از فروش پارچه آمده است، یک خط کش در پیشخوان مغازه برای اندازه گیری پارچه قرار داده می شود. به این ترتیب فروشنده با این بهینه کاوی مقدار پارچه را اندازه می گیرد.
3. نظریه سوم ادعا می کند که بهینه کاوی از رقابت های ماهیگیری آمده است. در این روش اندازه ماهی از قرار دادن آن روی یک نیمکت و اندازه گیری طول آن بوسیله علامت گذاری با یک چاقو بر روی نیمکت تعیین می شود.
تعاریف گوناگونی از بهینه کاوی ارائه شده است که یکی از تعاریف مناسب از APQC می باشد و به صورت ذیل است:
” رفتار متواضعانه برای پذیرش برتری دیگران در یک موضوع خاص و نیز رفتار عاقلانه برای رقابت و برتری جستن بر آنها در همان موضوع.“
بهینه کاوی ابزاری برای اصلاح و بهبود می باشد. این جمله دو شرط مهم را می رساند. اول آنکه همه جنبه های سازمان و تشکیلات را دربرمی گیرد و نمی تواند همه مسائل را حل کند ولی برای سازمان ها و تشکیلات پایدار مناسب خواهد بود.
دوم آنکه بهینه کاوی برای بهبود است. عده ای به بهینه کاوی فقط به عنوان ابزاری برای ارزیابی عملکرد خودی در ارتباط با دیگران می نگرند. این فقط قسمتی از آن می باشد. اگر مفهوم اصلاح و بهبود به عنوان هدف مرکزی در نظر گرفته نشود، این ابزار تقریباً بدون استفاده خواهد بود.
بسیاری از افراد بهینه کاوی را فقط روشی برای مقایسه ارقام کلیدی مثل وجوه مالی، مالیات و دارایی و به منظور رتبه بندی یک شرکت در مقابل رقبا و یا یک استاندارد صنعت می دانند که این دیدگاه محدودکننده مربوط به گذشته می باشد اما امروزه یک ابزار بسیار قدرتمند و متفاوت با قبل می باشد.
تاریخچه بهینه کاوی
شاید بتوان گفت نخستین بار ژاپنیها پس از جنگ جهانی دوم این تکنیک را در مقیاس وسیع و سازماندهی شده از طریق بازدید از صدها شرکت و کارخانه در سراسر جهان (به خصوص ایالات متحده آمریکا و اروپا) و الگوبرداری ازآنها آغاز نمودند. اما پیدایش بنچ مارکینگ به شکل امروزی آن به سال 1979 باز میگردد، زمانیکه شرکت زیراکس(Xerox) آمریکا به سبب کاهش سهم خود از بازار و عرضه محصولات برابر با قیمت ارزانتر توسط رقبای ژاپنی مجبور به یافتن مشکل و برطرف نمودن آن شد که به صورت رسمی توسط Rank Xerox به ثبت رسید.
انواع بهینه کاوی
باید توجه داشت که مدلها و فرآیندهای مختلفی برای بهینه کاوی وجود دارد که حاصل توسعه و ترفی همان مدل اولیه میباشد. تعدادی از این مدلها عبارتند از:
” مدل IBM- Coopers & Lybrand- Mckingscy- Gregory H.Watson - GM- Westinghouse و...“
در ادامه یکی از عمومیترین مدل آن را بررسی میکنیم.
بهینه کاوی را میتوان بر مبنای آنچه که مقایسه میشود (زمینه) و آن چیزی که در قبال آن مقایسه صورت میگیرد (حوزه) تعریف نمود. زمینههایی که میتوان بنچ مارک کرد، 6 مورد میباشد:
1. بنچ مارک فرآیند(Process Benchmarking): تمرکز اولیه بر روی مشاهده و بررسی فرآیند تجاری با هدف تعیین و مشاهده بهترین تجارب در یک یا چند زمینه میباشد. در این نوع بنچ مارک، آنالیز و تحلیل فعالیتها زمانی انجام میگیرد که موضوع بنچ مارک، هزینه و اثربخشی باشد. به خصوص زمانی که فعالیتهای ستادی سازمان، برون سپاری شده باشند بیشتر اهمیت پیدا میکند.
2. بنچ مارک مالی(Financial Benchmarking): انجام تحلیل مالی و مقایسه نتایج آن در تلاش صورت گرفته برای ارزیابی کلی رقابتپذیری سازمان خودی میباشد.
3. بنچ مارک عملکرد(Performance Benchmarking): مقایسهای از اندازهگیریهای عملکردی(اغلب مالی و عملیاتی) به منظور مشخص کردن اینکه شرکت خودی در مقایسه با سایر شرکتها تا چه حد خوب عمل کند، میباشد.
4. بنچ مارک محصول(Product Benchmarking): در فرآیند طراحی محصول جدید یا ارتقاء محصول فعلی به کار میرود. این فرآیند میتواند در برخی اوقات شامل مهندسی معکوس بر روی محصولات رقیب برای پی بردن به نقاط قوت و ضعف آنها باشد.
5. بنچ مارک استراتژیک(Strategic Benchmarking): مقایسه انتخابها و تمایلات شرکتهای دیگر به منظور جمع آوری اطلاعات جهت بهبود برنامه ریزی و موقعیت یابی استراتژیک شرکت خودی است.
6. بنچ مارک وظیفهای(Functional Benchmarking): سازمان بنچ مارک خود را بر روی وظیفهای واحد جهت بهبود عملیات آن وظیفه بخصوص متمرکز می کند. وظایف ترکیبی از قبیل: منابع انسانی، حسابداری، تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات، شرایط متفاوتی را در مقایسه مستقیم هزینه و اثربخشی دارند و ممکن است به تفکیک فرآیندها برای رسیدن به یک مقایسه قابل اطمینان نیاز باشد.
اما حوزههای بنچ مارک به 4 دسته تقسیم میشوند:
1. بنچ مارک داخلی(یک شروع ملایم): مقایسه بین قسمتها، واحدها و شرکتهای تابعه درون همان شرکت یا سازمان میباشد. این نوع بنچ مارک داخلی میباشد که اغلب تعریف کردن فرآیندها قابل مقایسه ساده بوده و دادهها و اطلاعات به سادگی و اغلب به فرم استاندارد به دست میآیند.
2. بنچ مارک رقابتی(یک مقایسه حساس): یک مقایسه مستقیم از عملکرد یا نتایج خودی در مقابل بهترین رقبای واقعی است، رقیبی که همان محصول یا خدمت را تولید و ارائه میدهد. این نوع بنچ مارک یک بررسی از تجزیه و تحلیل رقیب است. به نحوی که به جای تمرکز روی مقدار متوسط صنعت، تمرکز روی بهترین رقبا باشد.
3. بهینه کاوی کارکردی(برای یادگیری از نزدیکترین مورد): مقایسه فرآیندها یا کارکردها یا شرکتهای غیررقیب در همان صنعت یا زمینه تکنولوژیکی میباشد. در این نوع از بنچ مارک، شرکای بهینه کاوی میتوانند مشتریها، تأمینکنندگان و یا دیگر شرکتهای داخل همان صنعت یا زمینه تکنولوژیک باشند.
4. بهینه کاوی ژنریک(تمرینی از خلاقیت): مقایسه فرآیندهای خودی با بهترین فرآیند نزدیک به آن با صرف نظر از نوع صنعت میباشد. یافتن شرکتهایی که در صنایع غیرمرتبط، فرآیندهای مشابه با فرآیندهای شرکت خودی دارند معمولاً نیازمند خلاقیت میباشد. همان امر در مورد انتقال اطلاعات از یک صنعت به صنایع دیگر نیز صادق است. توان تعیین تکنولوژیها جدید و تجاری که ما را برای عبور از موانع، هدایت خواهند کرد مهمترین موضوع در بهینه کاوی ژنریک می باشد.
فرآیند بهینه کاوی
در فرآیند بهینه کاوی می توان مقایسه را در دو حوزه کیفی و کمی انجام داد. بنچ مارک کمی شامل استفاده از استانداردهای اندازهگیری برای مقایسه کمی عملکرد با شرکتها و سازمانهای الگو در زمینه هزینه، کیفیت و زمان میباشد. بنچ مارک کیفی در جستجوی مقایسه روشهای عملیات جاری (نه نتایج آن) با روشهای به کار گرفته شده توسط شرکتها و سازمانهای الگوست؛ یعنی”جستجوی بهترین روشهای موجود در صنعت که منتهی به برتری در عملکرد میگردد.“
یکی از عللی که شرکتها به سمت بنچ مارک میروند، ارضاء نیازهای مشتری جدید است که تا آن لحظه هیچ تجربهای در آن نداشتهاند، لذا از تجربیات دیگران استفاده میکنند. همچنین زمانی که بخواهند به ترویج تفکر خلاق، سنجش رقبا، شناخت تکنولوژیهای نوین، بهبود فرآیندها و توسعه اهداف و برنامههای استراتژیک سازمان بپردازند، استفاده این ابزار سودمند خواهد بود. سازمانها زمانی به بنچ مارک روی میآورند که نیازمند تحول یا راه حلی برای تغییر و استفاده از بهترین روشها هستند. به طور مثال زمانی که مدیریت نیازمند تغییر است، به مهندسی مجدد نیاز باشد و یا در نهایت به دنبال ارتقاء عملکرد خود باشد مورد استفاده قرار میگیرد.
یکی از بزرگترین اشتباهات سازمانها زمانی صورت میگیرد که بنچ مارک خود را محدود به حوزه فعالیت صنعت خود میکند، البته که بنچ مارک کردن در حوزه فعالیت خود مؤثر خواهد بود لیکن بررسی بر روی روشهای اجرایی همان فرآیند در سایر حوزهها و صنایع اجتناب ناپذیر است. برای روشن شدن بیشتر این موضوع و اهمیت آن به دو مثال زیر توجه کنید که چگونه یک سازمان میتواند با یادگیری و تطابق فرآیندهای مشابه خود با یک صنعت یا سازمان کاملاً متفاوت از رقیبان پیشی بگیرد.
مثال | مسأله | راهحل |
1 | ممیزی مشتریان نشان میدهد که مدت زمان انتظار برای رزرو اتاقهای هتل به خصوص مشتریان ثابت، طولانی میباشد. | بنچ مارک بر روی فرآیند پذیرش بخش اورژانس بیمارستان صورت گرفت و نتیجه آن کاهش زمان صف مشتریان شد. همچنین تعدادکارمندها به علت پیادهسازی سیستم اتوماسیون پذیرش، کاهش یافت و تعداد دیگری از فرآیندها نیز تحت تأثیر این سیستم بهبود یافتند. |
2 | عملیات جاری تعمیرات و نگهداری هواپیما در بین دو پرواز از قبیل: سوختگیری، نظافت و کنترل چرخها بسیار طولانی است. طولانی شدن فعالیتها به معنای خرید بیشتر هواپیما و استخدام کارگر بیشتر برای دستیابی به زمان کوتاهتر و سرویس بهتر میباشد. به کم کردن این زمان بدون کاستن از کیفیت و امنیت مسافرین نیاز است. | نتیجه بنچ مارک و طوفان فکری نشان داد که در(Pit Stop)مسابقات ایندی 500(Indy500) تیم پشتیبانی فرآیند و تجهیزات مشابهی را برای انجام هر چه سریعتر و مطمئنتر به کار میگیرند. پس از بهکارگیری بنچ مارک انجام شده، زمان تعمیر و نگهداری بین دو پرواز هواپیما به نصف کاهش پیدا کرد و در همان سالهای اولیه، میلیونها دلار صرفهجویی در هزینهها اتفاق افتاد. |
فرآیند بهینه کاوی را میتوان به صورت خلاصه با چرخه بهینه کاوی نشان داد.
چرخه بهینه کاوی
1. طرح: فعالیتهایی که در این مرحله باید انجام شوند، عبارتند از:
الف) انتخاب فرآیندی که براساس استراتژی شرکت باید بنچ مارک شود.
ب) تشکیل تیم بنچ مارک
ج) درک و مستند کردن فرآیندی که بنچ مارک میشود.
د) ایجاد معیارهای اندازهگیری عملکرد فرآیند(کیفیت، زمان، هزینه)
2. جستجو: وظیفه اصلی در این مرحله، یافتن شرکای مناسب جهت بهینه کاوی است که شامل فعالیتهای زیر است:
الف) طراحی فهرستی از معیارهایی که یک شریک بنچ مارک مطلوب باید داشته باشد.
ب) جستجوی شرکای بهینه کاوی مستعد و بالقوه که در فرآیند مورد بررسی از شرکت خودی بهتر عمل میکنند.
ج) مقایسه نامزدها و انتخاب بهترین شریک (شرکا)
د) برقراری تماس با شریک (شرکا) انتخابی و به دست آوردن پذیرش برای شیک شدن در بررسی فرآیند موردنظر.
3. مشاهده: هدف از این مرحله، بررسی شرکای منتخب برای شناخت فرآیندهای آنهاست. برای استفاده از آگاهیها در جهت بهبود، اطلاعات در سه سطح باید جمعآوری شوند.
الف) سطوح عملکرد که نشان میدهد در چه سطحی شریک با شرکت خودی مقایسه میشود.
ب) طرز اجراهایی که دستیابی به این سطوح عملکرد را ممکن میسازد.
ج) عواملی که قادرند اجرای فرآیند را برطبق طرز اجرا یا روشها ممکن سازند.
قدمهای مرحله مشاهده عبارتند از:
1. تشخیص نیازهای اطلاعاتی
2. انتخاب روش یا وسیله برای جمع آوری اطلاعات و دادهها.
3. مشاهده و بسط
4. تجزیه و تحلیل: هدف اصلی این مرحله عبارتست از آشکار کردن:
1. فاصلهها و شکافهای سطوح عملکرد بین فرآیند خود و شرکا.
2. علت ریشهای برای این فاصلهها
3. عوامل مهمی که به طور جزئی در این شکافها و فاصلهها مؤثر هستند.
روش انجام کار در این مرحله به صورت زیر است:
الف) مرتب کردن و جمعآوری دادهها و اطلاعات.
ب) کنترل کیفیت اطلاعات و دادهها.
ج) نرمال سازی دادهها.
د) تشخیص فاصله و شکاف در عملکرد.
و) تشخیص علل فاصله عملکرد.
5. تطبیق: منظور اصلی از بهینه کاوی باید ایجاد تغییر و بهبود باشد. اگر این نتیجه حاصل نشود، قدرت بهینه کاوی به طور کامل به کار برده نشده است.یافتههای این مرحله باید با شرایط یکسان و تشکیلات خودی تطبیق داده شود و در شرکت اعمال گردند. این امر شامل فعالیتهای زیر است:
الف) اطلاع دادن یافتهها و فراهم کردن زمینه پذیرش آنها از طریق مشارکت و اطلاع رسانی
ب) ایجاد اهداف عملیاتی برای بهبود که با دیگر طرحهای بهبود در سازمان در ارتباط هستند.
ج) طراحی یک برنامه اجرا برای بهبود.
د) اجرای برنامه بهبود
و) نمایش دادن پیشرفت کار بنچ مارک شده و تعدیل انحرافات در سطوح عملکرد شرکت خود و شریک.
ز) ارائه گزارش نهایی از بهینه کاوی انجام شده
نباید فراموش کرد که بهینه کاوی همان طور که در چرخه آن نشان داده شده است یک فعالیت مستمر میباشد.همچنین باید توجه داشت سازمانهایی که استراتژی پیشتازی را سرلوحه کار خود قرار دادهاند، کمتر از بهینه کاوی استفاده میکنند لیکن برای اغلب شرکتها که دنبالهرو این دسته از شرکتها هستند، بهینه کاوی ابزاری سودمند و مؤثر جهت ارتقاء به حساب میآید و روز به روز بر اهمیت آن افزوده میگردد.
منابع:
1. Camp, R. (1989)-The search for Industry best practices that lend 2 superior performances.
2. Bench net
3. The Benchmarking Hand back, B.Anderson, P.Peterson (ترجمه دکتر علی محمد کیمیاگری)
4. Benchmark workbook, U.S.patent & trademark office
5. Global Logistic & Distribution planning, Donald Waters.
- لینک منبع
تاریخ: سه شنبه , 02 شهریور 1400 (10:59)
- گزارش تخلف مطلب